امشب نمی دونم چی شد یهویی یاد کامیار افتادم ، همین هفته پیش بود که یه کتاب واسش پست کرده بودم. چند روزی بود که ازش خبر نداشتم. وقتی وبلاگش رو دیدم صد بار خودم رو سرزنش کردم که چرا اینقدر دیر فهمیدم.
نمیدونم باید اینو بگم یا نه؟
من تا مدتی دیگه بیشتر در خدمتتون نیستم….دکتر عزیز و مهربون وبلاگستان تا حدودی در جریان هستن. مدتی درد داشتم ولی الان مثل آتیش زیر خاکستر مخفی شده و شاید زیاد دووم نیارم.
اگه دیگه نیومدم حلالم کنین….خیلی اذیتتون کردم…
بهتره خودتون برین بقیه اش رو بخونین http://kamiar.net/archives/1384/09/21/%d8%af%d8%b9%d8%a7
تولد امام رضا (ع) هست. یا امام غریب ، کامیار رو از تو میخوام.
تبادل لینک
سلام
از دوستان و عزیزانی که تمایل به تبادل لینک
دارند دعوت می شود.
لطفا اسم مورد نظر را بنویسید
برای من بنویسید:عشق من لواشک
حالش خوبه دیگه نه ؟
/
از سوسک بارسایی خبری نداری ؟
تمام غده های بینیم با خوندن مینیم شروع کردن به ترشح ! چشام میسوره ! احتمالا سرما خوردم !
کامیار هم اومد. تا حالا دیگه چی از امام رضا خواستی و بهت نداده؟ من که چیزی یادم نمیاد...
تو عمرم دو بار از امام رضا کمک خواستم ، هر دو بار هم جوابش رو گرفتم ، بعضی وقتها خودمو سرزنش می کنم که چرا همیشه سراغش نمیرم.