-
شعری که امیرعلی برای من خوند!
پنجشنبه 31 مرداد 1392 09:07
رستم پی تو به راه رفته/ خانها همه اشتباه رفته بیژن! عقبت به چاه رفته/ با تو گاگارین به ماه رفته رویای تو در دل پریشم / محبوب دلم دویست و شیشم آکنده ز منطق ارسطو/ تودوزی تو پَر پرستو ای ظاهر تو چراغ جادو/ چون که دمِ در بَده، بیا تو امروز که بنده در آفیشم/ محبوب دلم دویست و شیشم ای رفته به قلهی دماوند! / ای بر تو نگاه...
-
پرچم "یا حسین" بر بام جهان
چهارشنبه 21 دی 1390 10:49
خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا : «آقای حسن صدپاره» کوهنورد شیعه پاکستانی و فاتح قله اورست، پرچم یا حسین را بر فراز بلندترین قله جهان به اهتزاز در آورد. حسن صدپاره رئیس یک تیم چھار نفره پاکستانی بود. وی قبل از این، قلههای هشت هزارمتری پاکستان را فتح کرده بود. بقیه اعضای تیم هم مسلمان و شیعه بودند. آنها در مهرماه سال جاری...
-
اندر احوالات ما!
دوشنبه 27 تیر 1390 16:58
هی غصه ی تنها شدنت را خوردیم یوسف شدی و پیرهنت را خوردیم شعبان گذشته جایتان خالی بود ما شربت دیر آمدنت را خوردیم پ.ن : این رو یه جایی دیدم (توی اینترنت نبود ها!) توی اینترنت دنبال منبعش گشتم ولی نتایج جستجو بسیار بود و حوصله ما هم کم. این بود که منبع اصلی اش رو نتونستم پیدا کنم. انشاءلله که شاعرش راضی باشه.
-
ما هم جزو یارانه بگیرها شدیم! هورا!!
سهشنبه 11 آبان 1389 14:05
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دولت خدمتگذار (خدمتگزار؟) و عوامل مربوطه! ضمن تشکر فراوان و پس از کش و قوس های فراوان، یارانه ما فعلاً رفته به حساب بابا! حالا ما مانده ایم که پس این سایت ncr.ir که ما رفتیم داخلش اطلاعات خانواده جدید رو وارد کردیم و بعدش سایت refahi.ir هنوز هویت ما رو دارای اشکال میدونست و شماره حساب...
-
مثل مداد باش!
یکشنبه 7 شهریور 1389 09:26
پسرک از پدر بزرگش پرسید : - پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟ پدربزرگ پاسخ داد : درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی ! پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید : - اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام ! پدر بزرگ گفت :...
-
هفته ی سرنوشت!
شنبه 2 مرداد 1389 10:41
خیلی وقت بود که انتظار رسیدن این هفته رو میکشیدم ولی هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر سخت باشه. واقعاً نمیدونم چیکار کنم. هر کی یه چیزی میگه. هیچکسی هم کوتاه نمیاد. منم این وسط یه جورایی دارم گوشت قربونی میشم. فقط امیدم به اینه که به یمن اون روز عزیز مشکلی پیش نیاد. یعنی واقعاً اگه بخواد سه شنبه اتفاقی بیفته نمیدونم دیگه...
-
السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س)
یکشنبه 26 اردیبهشت 1389 10:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA زیر باران دوشنبه بعد از ظهر / اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم / زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند / چادرش در میان گرد و غبار قبلا این صحنه را...نمی دانم / در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید، حس کردم / کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه...
-
تولدمون مبارک!
سهشنبه 24 فروردین 1389 16:47
امروز مصادف است با سالگرد حماسه ی 24 فروردین 1362! از طرف خودم و همه ی شما این اتفاق فرخنده رو به خودم تبریک میگم! و مهمتر اینکه 23 فروردین رو هم که دیروز بود یکبار دیگر از این تریبون به ایشان تبریک عرض می نمایم!
-
امروز برای شهدا وقت نداریم
سهشنبه 18 اسفند 1388 16:10
امروز برای شهدا وقت نداریم ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم امروز به فتوای خرد عشق حرام است از عشق مگو قصه که ما وقت نداریم با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم چون فرد مهمی شده نفس دغل ما اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است بهر سفر کربُبلا وقت نداریم تقویم گرفتاری...
-
باد، حیثیت این مزرعه را با خود برد...
پنجشنبه 29 بهمن 1388 15:21
ما که هستیم؟ به ایمانِ پر از شک، دلخوش طفلِ طبعیم و به بازی و عروسک دلخوش پایمان بر لب گور است و حریصیم هنوز با همان هلهله شادیم که کودک دلخوش ماهی تُنگ، در اندیشه دریا دلتنگ ما نهنگیم و به این برکهی کوچک دلخوش جز دورویی و ریا سکّه نیندوختهایم کودکانیم به سنگینی قلّک دلخوش باد، حیثیت این مزرعه را با خود برد ما...
-
دزدی از صندوق پراید!
دوشنبه 5 بهمن 1388 17:17
خب این پست ما هم مثل پست قبلی در رابطه با دزدی هستش! البته این دزدی با اون دزدی زمین تا آسمون فرق میکنه! پنجشنبه یک بنده خدایی قرار بود لپتاپش رو از گارانتی تحویل بگیره و ما به اتفاق ایشون رهسپار دیار یار (!) بشیم؛ ولی خب ظاهراً قسمت نبود که ما با هم بریم. هر چی توی گرفتن لپتاپ شانس آوردیم و در آخرین دقایق کاری...
-
دزدی ایمان
یکشنبه 27 دی 1388 21:19
نقل است که در روزگاری نه چندان دور، کاروانی از تجار به همراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد. در میانه راه، حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند. طولی نکشید که محافظان کاروان از پای درآمده یا تسلیم گشته و دزدان به جمع آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند. حرامیان هرچه بود...
-
اللهم عجل لولیک الفرج
شنبه 19 دی 1388 20:57
شب جمعه به پیشنهاد رضا رفتیم قم. (با رضا احتمالاً در آینده بیشتر آشنا میشید!) همه منظوره خوش گذشت! از یه طرف رضا هی راه به راه ما رو میخندوند از طرف دیگه اون حس قشنگ همیشگی موقع رفتن به قم و جمکران بهم دست داده بود. طبق معمول واسه همه دعا کردم البته این دفعه یه سفارش ویژه هم داشتم! شاید اگه تنها بودم تا صبح توی جمکران...
-
آفتاب در حجاب
دوشنبه 7 دی 1388 17:34
سید مهدی شجاعی رو از دوران دبیرستان میشناختم. از اون موقعی که نشریه نیستان رو میخوندم. نشریه ای که توی دوران خودش واقعاً یه چیز دیگه بود! در مورد کتابهاش خیلی شنیده بودم ولی تا حالا نخونده بودم، شاید به خاطر اینکه کلا اهل کتاب خوندن نبودم. تا همین دو روز پیش، روز تاسوعا که " آفتاب در حجاب " رو دیدم. توی همون...
-
خرافات و تحریفات محرم
یکشنبه 29 آذر 1388 18:39
خرافه ها و تحریف های محرم در مازندران- یادداشتی از صادقعلی رنجبر، عضو هیئت علمی دانشگاه محرم از استثنایی ترین مناسبت هایی است که همه آحاد مردم، اعم از کسانی که اشتهار مثبت مذهبی داشته و یا ندارند و نیز اقلیت های مذهبی در آنها شرکت کرده و تلاش دارند تا در حد امکان نقشی در برگزاری آن داشته باشند و دقیقاً به علت همین...
-
رکوردهای جدید!!
دوشنبه 23 آذر 1388 08:44
دیشب برای اولین بار توی عمرم 52 دقیقه یکسره با تلفن صحبت کردم! باورتون میشه؟!
-
هر چه دارم از تو دارم ...
شنبه 21 آذر 1388 11:02
نمیدونم چی بنویسم. یعنی اتفاقات پنجشنبه و جمعه رو که مرور میکنم میبینم اصلاً در خوش بینانه ترین حالت هم فکرش رو نمی کردم که اینطوری پیش بره. همه چی پشت سر هم خودش جور شد! مراسم هم به ساده ترین شکل ممکن برگزار شد. دقیقاً همون طوری پیش رفت که قرار بود و همه مون میخواستیم. به گذشته ام که نگاه می کنم میبینم واقعاً لیاقت...
-
عید مبارک!
یکشنبه 15 آذر 1388 19:53
الان دیگه شب شده و 18 ام ذی الحجه حداقل بر اساس تقویم تموم شده ولی خب امروز واسه من فرق می کرد؛ باید هم فرق کنه؛ آخه یه عیدی توپ گرفتم! اونم چه عیدی ای! امیدوارم هیچوقت امروز رو فراموش نکنم؛ یعنی نباید فراموش کنم! عید من که خیلی مبارک شد؛ عید شما هم مبارک!
-
قصر خدا
یکشنبه 8 آذر 1388 18:04
پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد میان ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس وخشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره پولکی از تاج او اطلس پیراهن او آسمان نقش روی دامن او کهکشان رعد و برق شب صدای خنده اش سیل و طوفان نعره توفنده اش دکمه پیراهن او...
-
من عوض شدم!
چهارشنبه 11 دی 1387 03:16
سلام علیکم جمیعا! عرض شود که کلا یک سری تحولاتی توی این چند ماهه در ما ایجاد شده که اولش برام سخت بود ولی الان بهش عادت کردم و یه جورایی هم حس می کنم که به سختی اش می ارزید.. حداقلش اینه که فکر می کنم که یه ذره دارم به سمت آدم شدن پیش میرم! اونهایی هم که من رو توی این چند سال از نزدیک میشناختن میدونن که من آدمی نبودم...
-
خبر چی بود؟
دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 05:55
معاف شدم!! بعد از هفته ها و ماهها این ور و اون ور رفتن بالاخره گرفتمش!! تمام!!
-
و این است خبری که در راه بود!!!
یکشنبه 24 تیر 1386 04:46
بعضی ها فکر کردن میخوام الکی هیاهو کنم ولی آخه من این کاره ام مگه؟!! و اینک باید بگوییم که ما هم بالاخره بله!! تاریخش؟ اول آبان!! میگید چرا حالا اول آبان؟ به من چه!! برید از خودشون بپرسید!! البته مذاکرات در پشت درهای بسته در حال انجام هست تا طرف مقابل از خر شیطون پایین بیاد ولی فعلا که کوتاه نیومده! والسلام... نامه...
-
خبری در راه است ...
یکشنبه 6 خرداد 1386 05:56
همین دیگه!! توضیح نداره!!
-
توضیحاتی در مورد قبلی!!
دوشنبه 30 بهمن 1385 03:59
سلامی دوباره چو بوی خوش قورمه سبزی!! والا در راستای پست قبلی عرض شود که من همیشه زیادی عجولم!! ولی خب خوشبختانه این دفعه یه خورده با فکر و برنامه اومدم جلو و دشمنان نتوانستند به اهداف شوم خود برسند و در در حقیقت یه دستی خوردند!! مبارکشان باشد!! خب این قضیه از اول هم قرار نبود لو بره و لو نخواهد رفت!! در حال حاضر توجه...
-
ماجرای سنسور ۳۰۰ هزار تومانی و ... ؟!!
یکشنبه 8 بهمن 1385 13:24
با توجه به اینکه در حال حاضر قراره قضیه مسکوت بمونه ، از هر گونه توضیحات اضافی معذوریم. بعداً !!! نتیجه گیری اخلاقی : یک واقعیت تلخ که همگان می دانند! پی نوشت : به زودی اسناد این ماجرا در همین مکان فاش خواهد شد.
-
گزارش هفتگی
جمعه 19 آبان 1385 01:17
سلام علیکم جمیعا همگی خوبید؟ من که حالم خوبه ، البته این هفته واقعا تا مرز قات زدن پیش رفتم ولی خب این پول بدجوری آدم رو وسوسه میکنه باعث میشه آدم جلوی خودش رو بگیره!! هیچی دیگه ، بعد مدتها بالاخره ما هم صاحب یه اتاقک کوچیک توی زیرزمین امور خوابگاهها شدیم!! ولی خب این دفعه ای قضیه خیلی فرق می کرد!! کار رو در حالی...
-
گر سیریش شوی ز یاهو پسورد سازی!!
چهارشنبه 3 آبان 1385 19:19
این صدای مهدی۲۰۶ است! صدای ما را از یاهو می شنوید! آهای نامردایی که دلداری هم بهم ندادید!! لااقل بیاین بهم تبریک بگین! ایشالله یه روزی پسورداتون رو گم کنید بلکه یه خورده احساس همدردی هم حالیتون بشه! دوستانی هم که به اینجانب اظهار لطف داشتند ، در اسرع وقت مراتب سپاسگزاری ویژه از ایشان به عمل خواهد آمد. از این انشا...
-
mahdi206 : سکته مغزی در پنجمین سالگرد!!
چهارشنبه 3 آبان 1385 07:07
توضیح خاصی نداره!! از عنوان کاملا مشخصه! mahdi206 ، اکانتی که 5 سال پیش برای اولین بار توی اینترنت و سایت Yahoo برای خودم انتخاب کردم ، به دلایل نامعلومی ازطرف یاهو بسته شده!! اواخر مهر 1380 بود که این ID رو ساختم و حالا این ID با تمام اطلاعاتی که توش بود و با همه خاطراتی که باهاش داشتم رو ظاهرا باید به آشغالدونی...
-
قهرمان شدیم!
دوشنبه 17 مهر 1385 02:19
نجات ۳ انصار ۱ فعلا همین تا بعدا تکمیلش کنم!!
-
قهرمان به فینال رسید
یکشنبه 16 مهر 1385 11:10
خب طبق وعده ای که داده بودیم، دیروز بازی نیمه نهایی با یاوری برگزارشد و تیم نجات تونست ۲-۰ بازی رو ببره و به فینال صعود کنه. توی اون یکی بازی نیمه نهایی هم تیم انصار (که بازی اول رو ۳-۰ به تیم ما باخته بود) ۶-۲ کشاورز رو برد. (نیمه اولش ۱-۱ شد ، بقیه اش نقل به قول!!) تیم یاوری ۲-۳ تا بازیکن سالنی باز ملی پوش (!!!)...