شهادت امام صادق (ع) تسلیت باد

مردی خدمت امام صادق - علیه السلام - عرض کرد ، الله اکبر ( خدا بزرگتر است ) 
امام فرمود : خدا از چه بزرگتر است؟ عرض کرد : از همه چیز ، فرمود : خدا را محدود
ساختی ، عرض کرد : پس چه بگویم ؟ فرمود : بگو خدا بزرگتر از آن است که وصف
شود .

اصول کافی ، ج 1 ، ص (159)

هفته سیزدهم و نحسی سیزده!!

امروز جای همه خالی ما قرار بود بریم استادیوم! البته فقط قرار بود! تا این لحظه هم هنوز هیچ خبری در مورد قرار ما مذاکره نشده! همش تقصیر این صدرا بود! اولش گفت باشه من میام بعد که قرار رو عمومی کردمش گفت نه، نمیتونم! خودم هم که ساعت ۱ بعدازظهر خوابم برد تا ۵ خواب بودم! البته با شناختی که از صدرا دارم بعیده رفته باشه سر قرار! خوشبختانه کسی سر کار نموند چون هیچ کسی اعلام حضور نکرد! حالا اگه صدرا رفته باشه اون جا سر کار مونده باشه حقشه!

پرسپولیس برد! دقیقه ۸۶ کاظمیان گل زد! اولادی هم دقیقه ۹۰ معلوم نشد چی شنید که بدجوری از کوره در رفت! فکر کنم حدودا ۱۰ نفری محکم گرفته بودنش! این ترکی هم مثل اینکه فکر می کنه اگه کارت قرمز نده یه بازی بهش حقوق نمیدن!

سایپا کولاک کرد! ۶ تا به راه آهن زد! تیم چیز خل تر از راه آهن ندیدم تا حالا! یه هفته اونجوری سپاهان رو تو اصفهان میبره یه هفته هم اینجوری! نکته جالب این بود که ۵ تا از گلهای سایپا رو خلیلی زد! بعد از ۶ گلی که عنایتی تو اولین دوره لیگ برتر به پگاه زد (اون موقع فکر کنم اسمش استقلال رشت بود هنوز) رکوردیه واسه خودش!

شهید قندی بعد از هفته ها طعم شیرین برد رو چشید و اولین برد خانگی اش رو جشن گرفت.

پاس هم که با برق مساوی کرد اونم تو تهران! ذوب آهن که از تیم کاپیتان دایی ۱-۰ باخت اونم تو اصفهان! فجرسپاسی هم ۱-۰ اون یکی اصفهانیه ، سپاهان رو برد. بقیه بازیها هم ۰-۰ شد! هفته خوبی بود برای پرسپولیس. بازی سه شنبه خیلی حساس شد با این نتایج . اگه پرسپولیس ببره  اون وقت میرسه به ۵ امتیازی صدر جدول.

نتایج نشون داد که ۱۳ واقعا عدد نحسیه ، البته واسه سایر مدعیان نه پرسپولیس

جدول لیگ:

استقلال ۲۵ - سایپا ۲۴ - پاس ۲۲ - ذوب آهن ۲۱

سپاهان ۲۰ - فولاد ۱۹ - صباباتری ۱۸ - پرسپولیس ۱۷

راه آهن ۱۷ - فجرسپاسی ۱۵ - ملوان ۱۵- استقلال اهواز ۱۴

برق ۱۴ - شهید قندی ۱۴ - ابومسلم ۱۱ - شموشک ۱۰

دردنامه یک دوست

الان که دارم اینا رو مینویسم اصلا حالم خوب نیست. فقط کم مونده که گریه ام بگیره. به خاطر خیلی چیزها. هم اشتباهات خودم که محکومم که سریع قبولش کنم ، هم سهل انگاریهام ، هم اشتباهات بقیه که خیلی خیلی سخت حاضرن قبولش کنن و هم سهل انگاریهای اونها. اگه یهو دیدین حرف بی ربط نوشتم تعجب نکنین! اینا رو دلم داره می نویسه نه عقلم. همینجوری هم حرف از دلم بیرون میاد واسه همین شاید یه خورده بی معنی هم باشه!

نمی دونم شماها تا حالا پیش اومده که با یکی دعواتون بشه ، دعوا هم همش یه سوء تفاهم باشه و شما هم توش مقصر باشی و این وسط یکی باید پا پیش بذاره که همه چی درست بشه. شکستن غرور خیلی سخته. تا حالا یادم نمیاد همچین موقعیتی برام پیش اومده باشه. دیشب خیلی شب سختی بود. دلم رو به دریا زدم و تمام حرفهای این دو روزم رو کنار گذاشتم و رفتم واسه معذرت خواهی. هنوز جوابی از اون طرف نیومده. منتظرم تا یه جواب خشک و خالی ببینم. همین برام کافیه. نمی دونم چرا هر کی هر چی میگه یه جور دیگه برداشت می کنم. هر کاری می کنم نمی تونم. خب شما هم جای من باشین بعیده که یه سری حرف رو باور کنین از کسی که قبلا نشونه مثبتی از اون تو ذهنتون ندارین.

حالا حرف من اینه که یه تشکر خشک و خالی هم براتون اینقدر سخته؟ یعنی من باید غرورمو بشکنم و عذرخواهی کنم اما از اون طرف این کار من هیچ به حساب نیاد؟

وقتی من میرم عذرخواهی می کنم و حرفهامو جلوی این همه دوست پس میگیرم ، معنی اش غیر این میتونه باشه که از نظر من همه چی تموم شده؟ پس دیگه چرا فکر می کنین هنوز کدورتها تو دل مونده؟ دیگه این مسخره بازیها که ادامه میدین واسه چیه؟

چرا واسه اینکه یه بله ، حرف شما درسته از شما بشنوم باید ۴ ساعت خودمو بکشم و یه مطلب رو ۲۰ بار تکرار کنم مطلبی که خودتون قبلا اون رو گفتین ولی از اون طرف شماها انتظار دارین که من از کنایه های شما همه چی رو بفهمم و سه سوته بگم که اشتباه کردم؟ چرا شماها اشتباهاتتون رو قبول نمی کنین؟

چرا وقتی دلتون میشکنه زود بحث رو ول می کنین و یه نفر رو بی جواب میذارین و من رو متهم می کنین به اینکه فقط ادعای دوستی داشتن. منی که فقط با چند تا سوال میخوام یه سری چیزها رو بدونم.

چرا من همه رو به یه چشم و به عنوان دوستام نگاه می کنم ولی کارهای شما یه جوری داره نشون میده که دارین منو از خودتون دور میکنین؟

چرا من باید به شماها حق بدم که خبر نداشتین و دیر فهمیدین ولی شماها به من حق نمیدین که تعجب کنم از غیبت شماها و حضور همزمان بعضی ها در ساعات متوالی اون هم به شکل کاملا عجیب!

نمیشه همه چی رو گفت. فایده هم نداره . بقیه حرفها بمونه واسه جای خودش. افسوس ...